از سنگ فلسطین تا خشتک پارهشده شبه ایرانیان؛ قصهای تلخ و آشنا
بیایید بیپرده صحبت کنیم! ازامروز صبح که خبر کشته شدن حسن (نصرالله) خرس الله، دبیرکل حزبالله لبنان، منتشر شده و خامنهای، گنده گوز خاورمیانه، برای در امان ماندن از تهدیدها چونان ترسویی به غار پناه برده، تنها چیزی که کم داریم، جماعتی از ایرانیانی است که برای فلسطین و لبنان، خشتک خود را همچنان جر میدهند! کافی است نگاهی گذرا به استوریهای شبکههای اجتماعی هموطنان ساکن لوکزامبورگ بیندازید تا دریابید چقدر فراواناند این افراد. بله، همانهایی که تا دیروز در صف "زن، زندگی، آزادی" شعار میدادند، امروز با حرکتی معجزهآسا، از آزادی ایران به آزادی فلسطین و حالا لبنان جهش کردهاند!
شاید وقت آن باشد که به چشمان این افراد خیره شویم و بگوییم: شما که تا دیروز برای ایران جان میدادید و خشتک پاره میکردید، حالا چرا ملت خود را به ملیت دیگری میفروشید؟
این دوستان که هنرشان عوض کردن رنگ در هر لحظه است، پیش از خیزش #زن_زندگی_آزادی، هر سال به شمال و جنوب ایران میرفتند و در کنار دریاهای نیلگون و کوههای سرسبز، تعطیلاتشان را با چشمان بسته بر روی وضعیت معیشتی در ایران سپری میکردند. اما به محض اینکه بوی انقلاب به مشامشان رسید، خود را به صف براندازان چسباندند و حتی گروههایی مخالف و برانداز راه انداختند. چرا؟ چون میترسیدند فردا کسی بپرسد: "تو کجا بودی؟" حالا که هیاهوها کمی فروکش کرده، دوباره به تنظیمات کارخانهای بازگشتهاند و این بار به عنوان "حامیان فلسطین" به خیابانهای اروپا آمدهاند تا برای ملت دیگری گریبان پاره کنند!
اینها همانهایی هستند که وقتی صحبت از ایران به میان میآید، جز چند کیلو سبزی خشک، لواشک، و عطر مشهد چیز دیگری به ذهنشان نمیآید، اما همین که بحث فلسطین و لبنان شود، از هر فعال حقوق بشری فعالتر و پرچم به دست، یقه و خشتک را در خیابانهای اروپا و آمریکا با هم جر میدهند و فریاد میزنند "آزادی!"
و باز هم من همان پرسش تکراری را میکنم: کدام فلسطینی یا لبنانی در زمان خیزش مهسا برای ایران اشک ریخت؟ کدام عرب در کنار ما ایستاد و گفت: "ایران باید آزاد شود!"؟ اما حالا شما خودتان را به آب و آتش میزنید تا ملت دیگری را نجات دهید! کجای این رفتارها واقعاً انساندوستانه است؟ اگر اینقدر دلسوز حقوق بشر هستید، چرا خبری از شما در بحرانهای اوکراین، یمن، سودان یا میانمار نیست؟ آیا حقوق بشر فقط در مورد فلسطین و لبنان معنا پیدا میکند؟
اما یک احتمال دیگر هم هست، که کمتر به آن توجه شده: آن دسته از اتباع عرب عراقی، لبنانی، فلسطینی و ... که سالها پیش در ایران ساکن شدند، با جامعه ایرانی ادغام شدند و حالا خود را "ایرانی" مینامند، اما در دل، همچنان به ملت عرب وفادارند. شاید اینها همان شبه ایرانیانی باشند که خشتک خود را برای فلسطین جر میدهند، اما در اصل هیچ تعلق خاطری به ایران ندارند. این شبه ایرانیان، مثل خمینی، بیشتر عربزادهاند تا ایرانی، اما خوب بلدند که برای ایران نسخه بپیچند!
یا اینکه متأسفانه این جماعت، همان خودفروش هایی هستند که دیروز در صف خیابانهای اروپا برای ایران فریاد میزدند و امروز به خیال اینکه فردای براندازی پاک و منزه جلوه کنند، پرچم فلسطین را به دست گرفته و نمایش میدهند. اما دوستان عزیز، وقت آن رسیده که از این نمایشهای ریاکارانه دست بردارید. تُرشی و آبلیمو دیگر تأثیری ندارد؛ آزمایشتان تمام شده و نتیجه هم آمده است!
حالا میتوانید به ایران برگردید و با خیال آسوده سبزی خشکها و لواشکهای محبوبتان را به سوغات بیاورید؛ کسی با شما کاری ندارد! از اول هم کسی با شما کاری نداشت، چون شما بیش از حد در نقش خود فرو رفته بودید. فقط لطفاً این نمایش خستهکننده را تمام کنید!
دلم برای آن دسته از ایرانیهایی میسوزد که ملت خود را به هر قیمتی به ملیت دیگری میفروشند. روزی خواهد رسید که متوجه میشوند هیچکس در این دنیا برایشان اشک نمیریزد؛ نه فلسطینی، نه عرب، و نه هیچکس دیگر. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای دویدن برای دیگران، به فکر خانه خودتان باشید!.
نوشته شده در 28 سپتامبر 2024
احسان تاری نیا - لوکزامبورگ
.....
در ادامه کامنت یکی از مخاطبین به شرح زیر است :
جمهوری اسلامی کاری با فلسطین کرده که آنچه دیرزمانی رمز همبستگی مردمی در منطقه بود اکنون به محرک واکنشهای هیستریکی در ایران بدل شده با این ترجیع بند که «به ما چه کشتار فلسطین مسأله ما نیست!»
اما فلسطين مسأله ماست چون جمهوری اسلامی رژیمی منطقه ای است و انقلاب علیه آن هم نمیتواند فقط داخلی باشد؛ ما در این انقلاب نیازمند متحدان مترقی در سرتاسر این منطقه هستیم. فلسطين مسأله ماست چون برعکس این ادعای وارونه و طلبکارانه که «پول ما خرج مردم فلان جا شده» اتفاقاً این مردم فلسطین، عراق، سوریه و لبنان هستند که باید از ما طلبکار باشند که چرا اجازه داده ایم «پول» ما برای سرکوب آنها خرج شود؟ و چرا آنها باید هزینه انقلاب نکردن در ایران را باپوست و گوشت و خون و آوارگیشان پرداخت کنند؟ فلسطين مسأله ماست چون همانطور که یهودیت صهیونیسم نیست؛ حماس هم فلسطین نیست.
چون رهایی از بنیادگرایی اسلامی در منطقه بدون رهایی از بنیادگرایی نوع يهودی که هفتاد سال است در شکل معاصرش در قلب فلسطین کاشته شده ممکن نیست چون علیرغم تخاصم ظاهری این دو پیوندهای عمیق تاریخی و متقابلاً تقویت کننده ای میانشان وجود دارد و هر دو زن ستیز، کودک کش واپسگرا ویرانگر و جنگ افروزند. در این شبکه پیچیده منافع و رقابت های منطقه ای با چنین نگاهی است که به حق «زن، زندگی، آزادی» در ایرن همانقدر به مساله زن در افغانستان گره خورده که به حق «زمین، زندگی، آزادی» در فلسطین یا کردستان و در یک چشم انداز انقلابی نمیتوان به شکل پایدار به یکی بدون اعتنا به دیگری دست یافت.
آی دی مجید از تلگرام
....
و پاسخ بنده به کامنت مخاطب گرامی :
از نکات مطرحشده در این کامنت باید قدردانی کرد، چرا که نوعی نگاه منطقهای و تاریخی به مساله فلسطین ارائه میدهد و بر لزوم همبستگی مبارزاتی در خاورمیانه تأکید دارد. اما این استدلالها نیاز به بررسی دقیقتر دارند، زیرا مجموعهای از فرضیات نادرست وجود دارد که میتوان بهطور جدی به چالش کشید.
۱. فلسطین مساله ماست؟
این جمله که "فلسطین مساله ماست" برگرفته از پروپاگاندای جمهوری اسلامی است که برای دههها از آن استفاده کرده تا سیاست خارجی تهاجمی و نفوذ نظامی خود را در منطقه توجیه کند. این دیدگاه، اولویتهای داخلی ایران را نادیده میگیرد و مشکلات عمیق اقتصادی، اجتماعی و حقوق بشری را به حاشیه میبرد. مردم ایران که برای بقا و حقوق اساسی خود میجنگند، نباید بهای جاهطلبیهای منطقهای حکومت را بپردازند.
۲. صلح و دوستی با اسرائیل، به نفع ایران است!
نکته اساسی این است که در حالی که جمهوری اسلامی به بهانه حمایت از فلسطین، دشمنی با اسرائیل را به مردم ایران تحمیل میکند، حقیقت این است که صلح و دوستی با اسرائیل به نفع مردم ایران خواهد بود. این یهودستیزی آشکار، نه از قلب مردم ایران، بلکه از ایدئولوژی اسلامگرایان حکومتی میآید که بهدنبال تقویت دشمنیهای مذهبی و قومی هستند. ایران و اسرائیل، بهعنوان دو قدرت بزرگ منطقه، میتوانند بهجای دشمنی، در صلح و همکاری اقتصادی و فرهنگی پیشرفت کنند. دشمنتراشی بیپایان جمهوری اسلامی، برای تداوم حیاتش بهانه است، و مردم ایران از این رویکرد افراطی زیان میبینند.
۳. همدلی یکجانبه با فلسطین و لبنان؟
این تصور که "ملتهای فلسطین و لبنان باید از ما طلبکار باشند" هم استدلالی بسیار ضعیف و غیرواقعی است. چرا این دسته از ایرانیان که خود را مدافع حقوق بشری میدانند، تنها به فلسطین و لبنان توجه دارند؟ آیا یمن، سوریه، افغانستان، سودان و دیگر کشورهایی که با جنگ و فقر دستوپنجه نرم میکنند، انسان نیستند؟ این همدلی انتخابی و سیاستزده، در واقع نمایانگر ریاکاری است. اگر دلسوز حقوق بشر هستید، چرا صدای شما برای قربانیان در یمن یا اوکراین به گوش نمیرسد؟
۴. انقلاب منطقهای؟
ایده اینکه "انقلاب علیه رژیم منطقهای جمهوری اسلامی نمیتواند فقط داخلی باشد" از یک توهم سرچشمه میگیرد. مردم ایران که سالها با مشکلات عظیم اقتصادی، فقر، سرکوب، و تبعیض دستوپنجه نرم میکنند، چرا باید مسئولیت انقلابهای دیگر ملتها را نیز بر دوش بکشند؟ این خواسته نامعقول و غیرواقعی است. مردم ایران در تلاش هستند تا ابتدا خود را از چنگال حکومتی آزاد کنند که منابع ملیشان را به جای رفاه داخلی، در جیب گروههای نیابتی در کشورهای دیگر خرج میکند. انقلاب ایران باید برای ایران باشد، نه برای جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی.
۵. طلبکار بودن ملتهای دیگر؟
این ادعا که فلسطینیها یا لبنانیها باید از مردم ایران طلبکار باشند، کاملاً وارونه و بیاساس است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این کشورها بر اساس منافع خودش بوده، نه خواسته یا منفعت مردم ایران. دخالتهای نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، لبنان، و عراق، هم به زیان مردم ایران و هم به زیان مردم این کشورها بوده است. حقیقت این است که مردم ایران باید از جمهوری اسلامی بهخاطر اینکه پول و منابع آنها را در این جنگهای نیابتی خرج کرده است، طلبکار باشند. این جمهوری اسلامی است که باید پاسخگو باشد، نه مردم ایران.
۶. رهایی از بنیادگرایی یهودی؟
موضوع "رهایی از بنیادگرایی یهودی" که در این کامنت مطرح شده، یکی دیگر از تاکتیکهای جمهوری اسلامی برای جلب توجه به دشمن خارجی است. در حالی که خود جمهوری اسلامی نماد بنیادگرایی اسلامی و سرکوب زنان و اقلیتها است، نمیتواند با این ادعاها مردم را فریب دهد. در نهایت، دشمن اصلی مردم ایران خود بنیادگرایی اسلامی است که در جمهوری اسلامی نمود پیدا کرده است، نه بنیادگرایی یهودی. این نوع از دشمنتراشیهای مذهبی، تنها باعث تعمیق تضادها و جنگهای بیپایان در منطقه میشود.
۷. اسلامگرایی و عربگرایی در ایران؟
یکی از بزرگترین مشکلاتی که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده، اسلامگرایی افراطی و عربگرایی در سیاستهای خارجی و داخلی است. این رویکرد نهتنها باعث از بین رفتن هویت ملی ایرانیان شده، بلکه منابع اقتصادی و اجتماعی کشور را هم به نابودی کشانده است. ایران بهعنوان کشوری با تمدن کهن و فرهنگ غنی، تحت سلطه یک ایدئولوژی عربی و اسلامی قرار گرفته که هویت ملی ایرانیان را تحقیر کرده و سرکوب میکند. این اسلامگرایی افراطی، هم از درون و هم از بیرون به ایران آسیب زده است.
در پایان، وقت آن رسیده که مردم ایران به جای دفاع از منافع دیگر ملتها و دنبالهروی از ایدئولوژیهای افراطی اسلامی، به فکر کشور و مردم خودشان باشند. جمهوری اسلامی با دشمنسازیهای مداوم در خاورمیانه، تنها به بقای خود میاندیشد، و وقت آن رسیده که مردم ایران با آگاهی از این واقعیت، راهی برای آیندهای آزاد و مستقل بیابند که در آن، منافع ملی ایران و رفاه مردم اولویت دارد، نه دخالت در مسائل دیگر کشورها.